شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست ؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني... شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت. استاد پرسيد: چه آوردي ؟ با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيداكردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم. استاد گفت: عشق يعني همين...! شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست ؟ استاد به سخن آمد كه : به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي... شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت . استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم . استاد باز گفت: ازدواج هم يعني همين...!
...و این است فرق عشق و ازدواج
نویسنده:محمد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
24915 بازدید
6 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
24 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian