×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

delkadeh

دلکده

× گنجشکی به اتش نزدیک میشد و بر میگشت پرسیدند چه میکنی؟ گفت:در این نزدیکی چشمه هست و من نوکم را پر از اب میکنم وروی اتش میریزم گفتند:حجم اتش در مقایسه با ابی که می اوری بسیار زیاد است و این فایده ندارد گفت:شاید نتوانم اتش را خاموش کنم اما هنگامیکه خداوند پرسد:زمانی که دوستت در اتش میسوخت چه کردی؟پاسخ میدهم: هر انچه از من برامد.
×

آدرس وبلاگ من

delkadeh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/abi007

Access to the friends list is just allowed for this person's friends

بغض

با بغض نوشتم که دگر خواب ندارم

غصه شده همراه منو راه ندارم

آن دوست که بود محرم رازم دشمن شد و بعد از آن دگر راز ندارم

در پیچش و تاب این زمانه

غصه نه کمو بسیار دیدم

ظاهر که همه دوست بودند

باطن همه را گرگ دیدم

زین پس نخرم غصه به جانم

من درد کشیدم نگرانم

دانی که چه گفتم تو شنیدی

غصه تویی و تو را برانم

نویسنده:میلاد جان محمدی

شنبه 10 فروردین 1392 - 10:09:43 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ali

aliakvariume

http://akvariume.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 11 فروردین 1392   2:07:24 PM